شعر در مورد جمع و تفریق

شعر در مورد جمع و تفریق ,شعر درباره جمع و تفریق,شعر برای جمع و تفریق,شعر در باره جمع و تفریق,شعر با جمع و تفریق,شعر درمورد جمع و تفریق,شعر با کلمه جمع و تفریق,شعر با کلمه ی جمع و تفریق,شعری در مورد جمع و تفریق,شعری درباره جمع و تفریق,شعر درباره ی جمع و تفریق,شعر کودکانه در مورد جمع و تفریق,شعر مفهومی در مورد جمع و تفریق,شعرهای کودکانه در مورد جمع و تفریق

شعر در مورد جمع و تفریق

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جمع و تفریق برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

6 تا نارنگی داریم

3 تا شو بر می داریم

با احترام تو بشقاب

جلوی مهمون میذاریم

زودی بگین عزیزان

از اون 6 تا نارنگی

چند تا می مونه حالا؟

شعر در مورد جمع و تفریق

دویدم و دویدم

به نانوایی رسیدم

2 تا نا تو کیسه داشتم

3 تا نان هم خریدم

سریع بگین بچه ها

چند تا نان دارم حالا ؟

2 تا نان و 3 تا نان

با هم میشن 5 تا نان

شعر درباره جمع و تفریق

5 تا پرستو با هم

رو شاخه ای نشستند

علی ناز و شیطون

سنگی زدش به شاخه

بچه ها حالا با هم !

چند تا رو شاخه مونده

بچه ها : خانم ، خانم اجازه

هیچی نموده حالا

آفرین گل زبیا ، پر پر ! همه پرستوها پر

شعر برای جمع و تفریق

شنبه تا جمعه بهروز

در طول هفته هر روز

تو مزرعه کار می کنه

4 تا ماشین بار می کنه

غروب جمعه رسیده

ماشین آخرم می ره

به من بگو این هفته

چند تا ماشینش رفته؟

شعر در باره جمع و تفریق

مادر بزرگ خوبم

چارقدش و سرش کرد

آمد نشست کنارم

دستی توی جیبش کرد

3 بادام از یک جیبش

4 تا هم از اون جیبش

حالا بگو عزیزم

مادر بزرگ نازم

چند تا بادام به من داد؟

3 بادام و 4 بادام

با هم میشن چند بادام ؟

با هم میشن 7 بادام

شعر با جمع و تفریق

علی بیا تو اینجا

احمد وایسا کنارش

به من بگین بچه ها

کدوم یکی از اینها

بلند تر از دیگری است ؟

قد علی بلند تر

باشه ز قد احمد

مرحبا بارک الله

قد علی بلند تر

باشه ز قد احمد

شعر درمورد جمع و تفریق

اتل متل توتوله

7 تا آدم کوتوله

با هم دیگه می رفتن

با هم دیگه می گفتن

اگر که هر یک از ما

یک گردو داشته باشیم

دو گردو هم اضافه

به روش گذاشته باشیم

این گردو و آن گردو

با هم میشن چند گردو؟

با همی میشن 9 گردو

شعر با کلمه جمع و تفریق

ده تا جوجه رفتن تو کوچه

یکی شون دوید دنبال دونه

نه تای دیگه باقی میمونه

از نه تا جوجه یکی شون اومد،

پیش مرغابی:

–مرغابی شب ها، کجا می خوابی؟

اگر بشماری، دونه به دونه

هشت تای دیگه، باقی می مونه

شعر با کلمه ی جمع و تفریق

از هشت تا جوجه یکی شون دوید،

رفت اون گوشه توی قفس،

آقا خرگوشه هر کی ندونه،

مرغه می دونه هفت تای دیگه،

باقی می مونه

از هفت تا جوجه

پیشی که اومد،

همه ترسیدن این ور دویدن،

اون ور دویدن

یکیشون دوید

داخل خونه

شش تای دیگه، باقی می مونه

شعری در مورد جمع و تفریق

از شش تا جوجه یکیشون پرید

رو پای هاپو گفت:

آهای هاپو! چی میگی؟ بگو!

وسط حیاط، کنار لونه پنج تای دیگه،

باقی می مونه

از پنج تا جوجه یکی شون به یک ببعی رسید

که چوپونه داشت، پشماشو می چید

همون جا ایستاد، پیش چوپونه

چهارتای دیگه، باقی می مونه

شعری درباره جمع و تفریق

از چهار تا جوجه

یکی شون اومد،

پیش الاغه به الاغه گفت: -دماغت چاقه؟

سواری دادن، برات آسونه؟

از چهار تا جوجه

سه تای دیگه، باقی می مونه

از سه تا جوجه یکی شون اومد نزدیک بزی:

-حالت چطوره، آی خاله قزی؟

توی چمن و شبدر و پونه

دوتای دیگه، باقی می مونه

شعر درباره ی جمع و تفریق

از دو تا جوجه یکی شون اومد،

پیش دختره: -خانوم خانوما، شیر دوشیدی؟

به من هم میدی؟

از دو تا جوجه، تنها یه دونه روی علف ها، باقی می مونه

جوجه تنها، رفت تو انباری گفت:

آقا اسبه! از تو انباری، خبری داری؟

اسبه گفت: آره! نه تا جوجه، توپول و موپول، توی انباره

جوجه ها همه بیرون اومدن

حالا دوباره ده تا شدن

شعر کودکانه در مورد جمع و تفریق

بزغاله ی زنگوله پا ، جرینگ جرینگ صدا کرد

یواشکی از لای در ، نگاه به قدقدا کرد

چند تا دونه تخم طلا کنار قدقدا دید

 شمردشون یکی یکی به عدد چهار رسید

چند تایی هم جوجه حنا کنار قدقدا بودن

 یک و دو و سه ، چهار و پنج ، رو همدیگه هشت تا بودن

زنگوله پا نقشه ای کشید

 تا خونه شون دوید و پرید

واسه ی اونا تو دفترش

 دو جمع و دو منها کشید

شعر مفهومی در مورد جمع و تفریق

آهای آهای بچـــه ها درس ریاضـی داریـم

چینه ها رو ما باهــم رو هم دیگه می ذاریم

8 چینـه روی میــزن همین الان بـرداریـن

حـالا 3 تـا بــرداریـــن اونــو کنــار بــذاریــن

حالا باقــی مونده رو با هم دیگه بشمارین

پنچ تا مونده درسته؟به اینکه شک ندارین

به این می گیم بچــه ها تفـریق و یاکه منها

یاد گــرفتین عـزیـزان ، آفـــرین بر شما ها

حالا شما بـا بازی تمــــرین کنین ریاضــی

منم کمک می کنم هــــرجـا کــه بـود نیازی

چند تا چینه بذارین بعـد چند تا رو بردارین

نگاه کنین وبگین کـه مونده چند تا  دارین

شعرهای کودکانه در مورد جمع و تفریق

روزگاری عشق من اعداد بود

بازیم تفریق و جمع و عاد بود

زندگی تنها ریاضی بود بس

جز ریاضی کارهایم بود عبس

شعری در مورد تولد نوزاد

تولد گاهی بهانه ای ست

برای یک جمع دوستانه

برای چند لحظه با هم

خندیدن

برای خرید یک شاخه گل

برای جاری شدن یک قطره

اشک

و کشیدن آهی از سر

دلتنگی

شعر در مورد جمع و تفریق

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد آمریکا

شعر در مورد روستا

گلچین زیباترین شعر در مورد آلبالو

شعر در مورد کسوف

شعر در مورد انسان