شعر در مورد بشر دوستی
شعر در مورد بشر دوستی
شعر در مورد بشر دوستی ,شعر در مورد انسان دوستی,شعری در مورد انسان دوستی,شعر درباره انسان دوستی,شعر بشر دوستی,شعر انسان دوستی,شعر در مورد بشر دوستی,شعر انسان دوستی,شعر درباره انسان دوستی,شعر در مورد انسان دوستی,شعر نو انسان دوستی,شعر های انسان دوستی,شعر برای انسان دوستی,شعر در وصف انسان دوستی,شعری در مورد انسان دوستی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد بشر دوستی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
از جمــادی مـــُردم و نـــامی شـدم
وز نمـــا مـردم به حیوان بــــر زدم
مـــردم از حیـــوانی و آدم شــــدم
پس چـــه ترسم کی ز مردن کم شدم
شعر در مورد بشر دوستی
باران شدید غصه را باور داشت
افکار غریب و سادهای در سر داشت
چشمان رمق رفته و تارش انگار
احساس شب یتیم بیحیدر داشت
شعر در مورد انسان دوستی
هــر زدن، بهـر نــــوازش را بــُـود
هــــر گـــله از شـکر آگــه می کند
جنـــگ ها می آشتـی آرد درســـت
مـــارگیـر از بهــر یــاری مار جست
شعری در مورد انسان دوستی
حمــلـه دیـگــر بمـــیرم از بشـــر
تا بـــرآرم از ملایـــک بــال و پــر
وز ملـک هم بــایــدم جستـن ز جو
کُــلُّ شَــیءهـالــک الـــّا وجــهه
بــار دیـگر از مـلـک قــربـان شـوم
آنچـه انــدر وهم ناید آن شــــــوم
پس عـدم گــردم عـدم چون ارغنون
گـویــــدم کــــانّا إِلَیــه راجــعون
شعر درباره انسان دوستی
تو نیکی می کــن و در دجلــه انـداز
کــه ایــزد در بیــابــانت دهــد بـاز
شعر بشر دوستی
با دگــر کس ســازگاری چون کنــم
مــــوج لشــگرهایِ احـــوالم ببیـن
هر یـــکی با دیگری در جنگ و کین
می نــگر در خود چنین جنگ گـران
پس چــه مشغولی به جنگ دیگران؟
شعر انسان دوستی
جــنگ هـای خلق، بهر خوبی است
بــرگ بی بــرگی، نشان طوبی است
خشم هــای خلـق، بهـر آشتی است
دام راحــت دایمــاً بـی راحتی است
شعر در مورد بشر دوستی
تضاد و کشمکش در عرصه ی روان
هست احـــوالـم خــلاف همـــدگر
هر یــــکی با هـــم مخالـف در اثر
چون کـــه هر دم راه خود را می زنم
شعر انسان دوستی
خیــر کـــن بــا خـلق، بهـر ایزدت
یــا بـــرایِ راحــتجــان خـودت
تــا هـمــاره دوســت بینی در نظــر
در دلت نـایــد ز کین نـاخوش صور
شعر درباره انسان دوستی
اهمیت وفاداری به عهد و پیمان
چون درخت است آدمی و بیخ، عهد
بیـخ را تیــمــار می بایـــد بـه جهد
عهـدفاسد، بیخِ پوســــــــیده بود
وز شمـار و لــطف، بــبــریده بـُود
شاخ و بـرگ نخل، گر چه ســبز بود
بــا فســاد بیـخ، سبزی نیسـت سود
ور نــدارد بـرگســبز و بیـخ هست
عـاقبت بیرون کنـد صد برگ، دست تـو
مشو غـرّه به عــلـمش، عهد جو
علم چـون قشرست و عهدش مغزِ او
شعر در مورد انسان دوستی
گفت پیـــغمبــر کــه هر که از یقین
دانَـد او پـــــاداش خود در یوم دین
کـه یـکی را ده عــوض می آیــدش
هـر زمان جــــودی دگرگون زایدش
جــود جمــله از عوضهـا دیدن است
پـس عـوض دیدن ضد ترسیدن است
پس سخــا از چشم آمد نـه ز دست
دیـد دارد کــار جــز بیـــنا نَــرَست
شعر نو انسان دوستی
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل
شعر های انسان دوستی
چو بینم که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم لقمه زهر است و درد
یکی را به زندان درش دوستان
کجا ماندنش عیش در بوستان؟
شعر برای انسان دوستی
خوشحال کن ای شیعه دل مولا را
بردار دوباره کیسه خرما را
باید که دوباره امتحان پس بدهی
دریاب گرسنگان آفریقا را
شعر در وصف انسان دوستی
چشمش پر و دستهای او خالی بود
در حسرت یک ثانیه خوشحالی بود
یک جرعه ی آب …آه…یک تکه ی نان
این آرزوی کودک سومالی بود
شعر در مورد بشر دوستی
بیشتر بخوانید :
اشعار سعدی
شعر در مورد عزیز از دست رفته
شعر در مورد عکس
شعر در مورد عاشق
شعر در مورد طمع
- ۰ نظر
- ۲۵ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۱۳